ما

آزاد

ما

آزاد

سنگ بازار

نگاه ها همه سنگ است

قلب ها همه سنگ

چه سنگ بازاریست

 

گیرم گریختی همه عمر...

 

به کجا پناه خواهی برد؟

خانه خدا هم سنگ است...

این مورد را همه پسر ها بخونند چون شاملِ همه میشه

توصیه های کاربردی،مخصوص پسر هایی که زن گیرشون نمیاد:
نکته :این مورد را همه پسر ها بخونند چون شاملِ همه میشه. 

1.اولین دختری که به تورتون خورد ازش شماره بگیرید (ولی چون در این کار استعداد ندارید بهتره دور اینکار را خط قرمز بکشید) 

2.اگه خواستید دختری را زیر نظر بگیرید (که بیخود کردی) باید زیر چشمی طوری که متوجه شما نشه زیر نظرش بگیری... 
نکته:چون در این کار هم مثل مورد(1) ..... ندارید ، بهتره عینک بزنید. 

3.اگه دختری را دیدید که تنها نشسته سر صحبت را باهاش باز کنید 
و به مورد(1) مراجعه کنید . 
نکته: قبلش دور و برتان را یه نگاهی بندازید چون ممکنه یه دفعه، یه دست از عقب اون گردن نسبتاَ نحیفتان را بچلاند. 

4.به هر دختری که رسیدید سلام کنید و خود را بچه مثبت نشون بدید 
ولی مواظب بعضی لنگه کفش ها باشید. 

5.اگه خواستگاری هر دختری رفتید و جواب رد شنیدید نااُمید نشوید خواستگاری یکی دیگه بروید گرچه بازم جواب رد می شنوید.( پسر باید پر رو باشه) 

6.اگه یه دختری را خیلی دوست دارید ولی به شما محل نمی ده، با یه دختره دیگه بیرون برید طوری که اون شما را ببینه . 
نکته:که در این صورت نه تنها به شما دیگه محل نمی ده ، کفش هم نثارتان می کنه. 

7.تا می توانید سن ازدواج را ببرید بالا چون دخترها،دختر نارنج و ترنج اند که ازآفتاب و سایه   می رن...... 
اگرچه ریسکش خیلی بالا است, ممکن دیگه کسی بهتون دختر نده،چون ترشی هم تاریخ انقضا داره،تا یه حدی می توان تحملش کرد. 
نکته:در صورت موفّق نشدن در این مورد یه ظرف حتماً آماده کنید. 
حتماً میپرسی برای چی؟ خوب دیگه، برای ترشی.(ادم که انقدر خرفت نمیشه) 

8.اینقدر سرِ کوچه و خیابون ها کیشیک نکشید،که شاید شتر بخت رد بشه و شما بهش التماس کنید که شاید در خونه شما هم بخوابه . 
نکته:ممکنه شتر بخت را با شتر؟اشتباه بگیرید و اونم بخوابه و دیگه بلند نشه.که در این صورت(فاتحه مع صلوات)... 

9.اگه دانشجو(یا سرباز) هستید،از خوردن غذاهای اونجا جداً خودداری کنید چون همون یه ذرّه همت را هم ازتون میگیره،به جاش موز و معجون بخورید 

10.اگه قیافه نداری،اشکال نداره عوضش خونه داری ... 
چی؟!!خونه نداری... اشکال نداره عوضش ماشین داری... 
بازم چی؟!! ماشین هم نداری...خوب مشکلی نیست چون کار را که داری،بعداً هم میشه خونه و ماشین خرید. 
وای نگو که کار هم نداری!!! ترشی هم که اُفتادی، پس بهتره بری یه جایی خودت را گم و گور کنی. 

11.یه توصیه : اگه قیافه نداری؛ نری... ابروهات را برداری،صورتت را تیغ بزنی، یکمی از لوازم آرایشی مامان جونت کش بری، همین جوری خوبی (فقط یکمی سر و وضعت را درست کن). 

12.اگه از دوست دختر و هم دانشجویی به جایی نرسیدی چاره ای نداری جزء این که، بری سراغ همون دخترهای فامیل... 

13.اگه از قبل سابقه ات خراب نباشد کارت زیاد هم مشکل نیست، ولی... شما که تو هفت آسمون یه ستاره هم ندارید کارتون خیلی مشکله اما من کمکتان میکنم : 
تنها لطفی که میتونم بکنم اینه که هُلتون بدم، که در این صورت هم ممکنه از چاه در بیاند و بیافتید تو درّه (خوب عوضش از دست یکی از سیریش ها راحت می شیم). 

14.اگه از هیچ کدوم از این ها به نتیجه نرسیدی حتماً مشکل از خودت است بهتره بری پیشه یه روانپزشک اگه اون گفت مشکلی نداری!!! آخی... پس بد شانس هستی، برو خودت را دخیل کن به یکی از این امامزاده ها شاید حاجت بگیری(دیگه باقیش با خداست و ما هم دیگه دخالت
 نمی کنیم).

البته اینو بگم که
ای بابا...!!!!

داستان زنجیر عشق

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست . 
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسید: من چقدر باید بپردازم؟ 
و او به زن چنین گفت: شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. 
و روزی یکنفر هم به من کمک کرد همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی¸باید این کار رو بکنی. 

نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه! 

چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست 
بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود. 
او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست¸واحتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. 
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود ، 
درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود. 
وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: 
شما هیچ بدهی به من ندارید. 
من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک 
کرد،همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی،باید این کار رو بکنی. 

نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه! 

همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر میکرد به شوهرش گفت :دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه

ریشه ضرب المثل قوز بالای قوز

قوز بالاقوز
هنگامی که یک نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم کاری مصیبت تازه‌ای هم برای خودش فراهم می‌کند این مثل را می‌گویند. 

فردی به خاطر قوزی که بر پشتش بود خیلی غصه می خورد. یک شب مهتابی از خواب بیدار شد خیال کرد سحر شده، بلند شد رفت حمام. از سر آتشدان حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نکرد و رفت تو. سر بینه که داشت لخت می‌شد حمامی را خوب نگاه نکرد و ملتفت نشد که سر بینه نشسته. وارد گرمخانه که شد دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند می‌زنند و می‌رقصند. او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن. درضمن اینکه می‌رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید که آنها از ما بهتران هستند. اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد. 

از ما بهتران هم که داشتند می‌زدند و می‌رقصیدند فهمیدند که او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا رفیقش که او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چکار کردی که قوزت صاف شد؟» او هم ماوقع آن شب را تعریف کرد. چند شب بعد رفیقش رفت حمام. دید باز حضرات آنجا جمع شده‌اند خیال کرد که همین که برقصد از ما بهتران خوششان می‌آید. وقتی که او شروع کرد به رقصیدن و آواز خواندن و خوشحالی کردن، از ما بهتران که آن شب عزادار بودند اوقاتشان تلخ شد. قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش آن وقت بود که فهمید کار بی‌مورد کرده، گفت: «ای وای دیدی که چه به روزم شد ـ قوزی بالای قوزم شد!» :-w